قلب عزیز لطفا خفه شو و در همه کارها “دخالت” نکن !

همان کـه خون “پمپاژ” کنی کافیست

اگر هم “خسته” شدی اجباری نیسـت به کار
   

 

وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ، خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان  

 

فرسنگها فاصله !

 

سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست، 


همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند 

از ایــــن امد و رفت های تکـــــراری دلـــــم گرفته! 


یا نیـــــــــــــــا…
یا نــــــــــــــرو…!