-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 آبانماه سال 1391 14:42
دسـتــــ بـــــ ِ سـر مـے کنمـــــ ثـانـیــه ـها را ؛ دلـمـــــــــــ ـــــــ ـــ ..یـکــــ اتـفــاق ِ نـاخـوانـده مـے خـواهــد ........................ ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 22:20
باور کردم تنهایی را چقدر دلم کسی را نمی خواهد امشب...
-
تنهایی؟
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 07:36
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 22:16
قلب عزیز لطفا خفه شو و در همه کارها “دخالت” نکن ! همان کـه خون “پمپاژ” کنی کافیست اگر هم “خسته” شدی اجباری نیسـت به کار
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 00:47
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مهرماه سال 1391 00:57
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ، خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله ! سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست، همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند از ایــــن امد و رفت های تکـــــراری دلـــــم گرفته! یا نیـــــــــــــــا… یا نــــــــــــــرو…!
-
پاییز
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 22:37
می پسـندم پاییـز را که معافـم می کنـد از پنـهان کردن دردی که در صـدایم می پیچـد ُ اشکی که در نگاهم می چرخـد آخر همه مـی داننـد سـرما خورده ام . . . !
-
خیلـی هـا را دوست دارم
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 10:47
تنهــایـم ... اما دلتنگ آغــوشی نیستــم... خستــه ام ... ولـی به تکیـه گـاه نمـی اندیشــم... چشــم هـایـم تـر هستنــد و قــرمــز... ولــی رازی نـدارم... چــون مدتهــاست دیگــر کسی را "خیلــی" دوست ندارم... فقط خیلـی هـا را دوست دارم
-
دعامون بی اثر بود...
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 09:45
خدا ما رو برای هم نمی خواست / فقط می خواست همو فهمیده باشیم بدونیم نیمه ما ، مال ما نیست / فقط خواست نیمه مون و دیده باشیم تموم لحظه های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمی خواست / خودت دیدی دعامون بی اثر بود . . .
-
....
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 02:52
هنوز هم گاهی دلتنگ میشوم ، نه برای تو ! برای آن کسی که فکر میکردم تو بودی !
-
دل کنده ام.
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 02:33
خسته ام ... نه این که کوه کنده باشم ، نه ! دل کنده ام ... !
-
دلتنگ نباشم...
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 18:36
میگویند دلتنگت نباشم ، خدای من ! انگار به آب میگویند خیس نباش !
-
رمضان
جمعه 30 تیرماه سال 1391 23:41
حلول ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و برکت و غفران مبارک باد.
-
روزهای تلخ
جمعه 30 تیرماه سال 1391 17:40
این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش ! همین بس که : نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.
-
چشم خیس
جمعه 30 تیرماه سال 1391 17:38
می گویند: شاد بنویس. نوشته هایت درد دارند! و من یاد مردی می افتم که با کمانچه اش گوشه خیابان شاد میزد … اما با چشمهای خیس …
-
pic
جمعه 9 تیرماه سال 1391 23:23
-
شیشه ای ...
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 13:55
شیشه ای می شکند... یک نفر می پرسد: چرا شیشه شکست؟ مادری می گوید: شاید این رفع بلاست... یک نفر زمزمه کرد: باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد، شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را بر میداشت... مرحمی بر دل تنگم میشد... اما امشب دیدم...هیچ کس هیچ...
-
فریاد
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 23:41
گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص، برایت فریاد تجویز کند...
-
نبودنت ...
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 17:49
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن … ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر می شد … کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگی ها و نبودن هایت می شد … کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم و دردهایم را به گوش تو می رساندم… بدون تو عاشقی برایم عذاب است می دانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای...
-
تمام هستی ام
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 17:05
در باور احساساتم نبود تو معنی نمی گیرد چرا که نبود تو همه دلیل ها را با خود می برد و هیچ قلبی بدون دلیل نخواهد زد ای تمام هستی ام بودنت را همیشگی کن که نبودنت را در باورم جایگاهی نخواهد بود . . .
-
خیال تو...
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1391 13:46
-
دوستت دارم
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 12:33
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟ پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم تنهاییت برای من … غصه هایت برای من … همه بغضها و اشکهایت برای من .. بخند برایم بخند آنقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را… صدای همیشه خوب بودنت را دلم برایت تنگ شده دوستت دارم …
-
اونی که می خوام من
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 09:16
اونی که می خوام من: اونی که می خوام من نه ستارست نه فرشته اخه من دیگه می دونم دوره این حرفا گذشته مثل شیرین و نمی خوام که دروغ باشه تو کارش عشق فرهاد و ببینه ولی خسرو بشه یارش مثل لیلا رو نمی خوام واسه مجنون ناز بیاره بشکنه چینیش و اما اخرش تنهاش بزاره عشق و رو هوس نمی خوام که فقط یه لحظه باشه از پی عشق زلیخا پشت یوسف...
-
آشنای غم تنهایی من
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 08:48
آشنای غم تنهایی من داغ دستان مرا باور کن که برای تو چنین می سوزد روح لغزنده شبهای مرا باور کن که به یاد و چنین می شورد طپش قلب مرا باور کن که به نام تو چنین می کوبد نازنین باور تنهایی من شعله قلب مرا باور کن رقص آتش شدن و بودن را تو بیا قاصدک بوته آرام خیال در میان غم وغوغای وصال مرگ مرداب مرا باور کن قصه عاشق صادق...
-
مترسک
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 13:58
بر سر مزرعه ی سبز فلک باغبانی به مترسک می گفت : دل تو چوبین است… و ندانست که زخم زبان دل چوب هم می شکند…
-
برای دلم...
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1390 13:44
برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم دست نوازش بر سرش میکشم، میگویم: غصه نخور، میگذرد… برای دلم، گاهی پدر میشوم خشمگین میگویم: بس کن دیگر بزرگ شدی … گاهی هم دوستی میشوم مهربان دستش را میگیرم، میبرمش به باغ رویا … دلم ، از دست من خسته است…
-
آخرین شعر
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 23:47
آخرین شعر مرا قاب کن پشت نگاهت بگذار، تا که تنهائیت از دیدن آن جا بخورد، و بداند که دل من با توست در همین یک قدمی ...
-
زیر باران...
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 12:54
زیر باران راه می روم آغشته می شوم به بودن باران هم طعم لب های تو را می دهد...
-
میدانم گناه است
جمعه 7 بهمنماه سال 1390 11:59
میدانم گناه است اما من عاشق این گناهم! گناه هم آغوشی با تو... خدایا بیخیال!! ما میخواهیم با هم به جهنم تو بیاییم... ... که قسم به خودت با عشق , جهنم تو هم بهشت می شود برای ما...
-
pic
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 19:32